مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

ساخت وبلاگ
روی میز می نشینمْ وَ بازوانم را در امتدادِ  نِشستگاه تاب می دهَمْ ، کمی پیچ می خورمْ و دوباره تابْ ، هیکلم را دوست دارمْ و دست هایم را بیش تر .ظرافتش  را از مادربزرگم به ارث برده ام و شکنندگی اشْ را از پدربزرگ .بی مضایقه مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک...ادامه مطلب
ما را در سایت مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4medadekuchak4 بازدید : 31 تاريخ : شنبه 21 اسفند 1395 ساعت: 4:13

شانه های آفتاب ، شاخه های بید نیست شانه های معبد استگرمسوزانمقدّسْکتاب ، آفتاب است . مداد کوچک پی نوشت : راه طولانی ست ، فصل کوتاه است . فصل ، فصلِ‌برف و سیب همراه است ؛ حال و احوالتان اهالیِ خانه ی مدادی ام ! اُمید که روز و روزها مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک...ادامه مطلب
ما را در سایت مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4medadekuchak4 بازدید : 30 تاريخ : شنبه 21 اسفند 1395 ساعت: 4:13

به رسمِ ادب از سمتِ راست ، به رسمِ یادگار از سمتِ چپ ،به فالِ نیک از سرِ خطْ.*نامَتْ همیشه ی بهارْ کلامَت همیشه ی استوارطـــَـعامِ  چَشمــی  در  دســـتِ یارای  سبزْ رویینِ همیشه پیوســــته ی بی تکرارْ . ابروانِ حاشـــورزده اتنقشِ قالیِ‌ سرِ  دار .تار و پــــودت ! آه تار و پودت آیه آیه ی زنــدگیرج به رج ،‌پُر عیار ســـــــوره ای برقرار .تو مشقِ اشکی  و  عین،شین ، قافِ بی قرارمنظومه ی شمسی و منثوره ی  اَقمارْ .سرودِ فقر و صبر پاشیده ای به قامتِ بلندِ‌سروِ‌بهار .تو آن ضمیمه ی خوش آب و رنگِ ذهنِ اغیاروَ من مُشتاق شعر خوانیِ تو در کلامِ نَــزار و  بَــهارتو طُعمه ی جسمِ گرسنه به فصلِ‌شکاروَ من نگرانِ فتحِ گونه های به رنگِ انارْتو نامِ منْ بِبَری سمتِ هر ایل و تبار وَ منْ به تماشای تو در جایْ جایِ‌قطارْتو اتفاقِ روزانه ی زنده گانیِ‌من من امتدادِ خوانشِ روزِ فراموشیِ‌ تو .تقدیم به کتاب های سرزمینم ......و تنها تویی که از این نقطه چین ها خبر داری.بزرگ نوشت : عشقِ  مادر به فرزند در روابط بعدی ما بسیار تعیین کننده و تاثیرگذار است. به بیانی مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک...ادامه مطلب
ما را در سایت مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4medadekuchak4 بازدید : 34 تاريخ : شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 20:46

اَبرها ساکنِ فضایی  آغشته به طُغیان اند ؛  پایه  گانِ  بارش اندْ .  و باد که عُریان ، بر تنِ چروکیده ی زمین می وزد و شاخه ها را ، شامه ها را ، شانه ها را .......   تلنگرِ  خوبیستْ این   بادِ زمانه. باد از هر کُجا که بوزدْ ،  شمالِ‌شمال و جنوب ترینِ جنوبْ ، نسیمی باشد حتا کارش را به نحوِ شایسته انجامْ می دهد  در و پیکره را به هم می کوبد و هُشداری می دهد که چالشی  در راه استْ . باد ، آن آوازه ی پرآوازْ  خیلِ کلمات را  جمع می کُند و قلعه ای می سازد  نخ های اندیشه را وصل به همان قلعه می کُند  و رکنِ عالی یک نظام را بانی می شودْ و باعث و بانیِ این حرکتِ درشت در سرِ پرسودایِ نویسنده به رَقص در می آیدْ .قَلعه حکمِ همین کتابْ را داردْ ، مُستحکمِ‌باشکوهْیک اتّفاقِ‌دل پذیر است این  هجرتِ کلمات از نیستی به چیستی وَ باد همانْ حال و هوایِ ذهنِ‌نویسنده و آرامشِ بعد از باد را ، بارانْ .اختتامیه ی این بازی را باران خوبْ بازی می کُند ، بارشی شبانه که خیسیِ گونه هایِ‌به رنگِ فیروزه است این عَطَشْ ؛ این بارانْ و نوشتن مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک...ادامه مطلب
ما را در سایت مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک دنبال می کنید

برچسب : حادثه خبر نمیکند,حادثه خبر نمیکند به انگلیسی,حادثه خبر نمی دهد, نویسنده : 4medadekuchak4 بازدید : 74 تاريخ : شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 20:46

بند بندِ وجودِ آدمی  نشان از تَصاحبْ هستْ ، همین  چَشم هایِ دوخته شده به کتابِ آزادیوَ دَست هایی که آشکارا ورق می زنندْ بهانه هایِ پنهانِ‌  تنگ دلی هامان را و اندیشه ای که تقسیم می شود .وَ لب هایی که تجزیه گرِ  حروفِ خورشیدی اندْ در این سال های شمسی وَ دلْ ، دلْ این دالِ بی الفْ ؛ نبودِ الفش ، بی اُلْـفَـــتی نیست که وجهِ کاملش  :در سر به راهیِ شیرین است و فرهادِ ماجراوَ کوه های دشوار که هوش از سر می برند آسانْ .بندانه ی وجودمان بایدمتّصل باشد به یک عشقْ ، یک شورِ آفرین ؛ آخرینِ‌هرگزْکتاب ، گوینده ی عشق است و مالکِ‌کتاب شدن را عشقْ است به این گونه ؛ به این شکل که :سوار بَر قایقی کاغذی و پاروزنانْ ، جَستارهایی در باره ی  عشق را باارزش دیدن و خوشه هایِ خشم را بی لغزشْ چیدن و بوسیدنِ‌رویِ ماهِ خدایا به صورتی دیگر :نوشیدنِ عُصاره ای که  ویتامین " کا " دارد . ویتامینِ‌کتابــی  ( حضور حداقل چند نفر گرداگردِ هم را می خواهد و لیوانی که جرعه جرعه بنوشی و از گلستان ها که هیچ !از آینه های ناگهانی حرف بزنی که شکسته اند در انحنایِ چشم ها )و به طرزی مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک...ادامه مطلب
ما را در سایت مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک دنبال می کنید

برچسب : برایم کتابی بخوان,برایم کتاب بخوان,برايم كتاب بخوان, نویسنده : 4medadekuchak4 بازدید : 47 تاريخ : شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 20:46

تاب ها و کِتابْ ها رفقایِ گرما دیده ی تابِستان اند باشکوه بودنشان در نَهایتِ شتابی که در گردشِ دوستی شان هست ، لمس می شودْ ، این هر دو ، شادی شان را از درخت ها می گیرندْ.درخت ها پدرانِ طبیعت اند ، سایه بانِ یادمانه ها .نفسِ تنگمان را می  پالایند و شروعِ سالی سبزتر با هوایی مبارک ترْ.خراش های گونه هایش را نباید نوشت ، چرا که نگاه می خواهدْخوشا به حالِ درختی که وامدارِ تاب هاست:بی تابی ها را هرز نمی رود و شاخه هایِ‌زمانه را به دستِ انسانی می سپارد که دست هایش خواننده است و چَشم هایش تابنده .از درخت هایی حرف می زنمْ که هنوز سبز بودند و هنوز کشیده تروَ هنوز دستِ هیزم شکن و هنوز دست هایِ هیزم شکنْ ......لبخندِ درخت جاری بود و خبری نبود از : نگاهی که نگرانِ زمینه ی خاکستریِ زمانه باشدْ .درخت خاصیت خودش را داشت و  باران که بر تنه اش می زدمخصوصِ تماشا بود .......روزی رسید که این کشیده گی به سمتِ مدادها رفتْروزی رسید که شاهدِ‌غروبِ درخت و درخت ها شدیم وَ افتتاحِ رخت هایی که گیاهی بودند .غروبِ درخت  این بار ٍ، طلوعِ دیگری را یادآور شُدطلوعِ یک زنده گی .اتاقی که نامش را گذاشتند &q مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک...ادامه مطلب
ما را در سایت مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک دنبال می کنید

برچسب : راه ها رسیدن به خدا, نویسنده : 4medadekuchak4 بازدید : 63 تاريخ : شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 20:45

در ستایشِ شَهریوری که همسایه ی دیوار به دیوارِ‌مهر هست و مادرِ مستِ پاییزْ می توان به اندازه ی تمام برگ های سَبزی که از پنجره ی بازِ‌اتاق ، برایَم دست تکان می دهند کلمه نوشت ؛ می توان به اندازه ی تمامِ سُرفه های اوّل  بادِ بنفشْ  ، دیکته نوشتمی توان نخ و سوزن را ورداشت و تابستان را دوخت به فصلِ دیگرِ در راهو یک کافِ  اهلیِ زرد ضمیمه اش کرد و " کتابستان "‌پدید آورد ؛ با یک دست و یک نخ و یک سوزن .فکرش را بکنید ! !!!چه دلبرانه است ...بی زمینِ تابستان ، بی هوایِ تابستان مگر می شود با پاییز مکالمه کرد!پاییز فصلِ تن پوش هایِ رنگیِ پُرشور ، فصلِ گرمیِ درد و آخرش که فصلِ‌شکاراز کبوتر بگیر تا .....  " کتاب هم این وسط شاید شکار شود امّا کم ، گُمْ "به هر حالْ ...کتابی که زاده می شود ، هر چند بدْ ، سزاوارِ ضربه هایِ چشم و دل است چه زیرِ سایه ی سرو ، چه زیرِ سایه ی چترْ.ندیده نادیده مَگیریمََشْ .نمی دانم خداوند چند فرشته در زمینش دارد !چند بنده ی فرشته مثال!ولی این را می دانم که :  کتاب ها فرشتگانِ ساکتِ زمین اند همان فرشتگانِصاحــــبِبال هایمَخمَلینْ .ز مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک...ادامه مطلب
ما را در سایت مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک دنبال می کنید

برچسب : امروز را به باد سپردم,امروز را دریاب,امروز را زندگی کن, نویسنده : 4medadekuchak4 بازدید : 43 تاريخ : شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 20:45

زیر عکسی :چرا نمی نویسی قلم !نِظــاره گــرِ‌آسمانِ آبی  ای ! سـیاه بنویس ، آبـی ات مـی خــوانیمْشانه هایِ کاغذْ ،توانِ‌آن را دارد که همدردی ات را شریک باشدجـــیغ و جارِ حروف را می شنوی ! جوانه بزنْ ، سُخـــــن ها بپاش آرایه ها بیارای ، نقطه چین ها بنگارْ ، خاموشی ات فانوس وار باشدْ.حسّـــــاسیتِ فصلی داری مگر ! ما گـــرم به نوشتارت هستیمْبا هــــــر زبـــانی ؛ خاصّـــه زبانِ‌ِعشقْ ؛ که مادرِ‌زبان هــــاسـت .به آرامی شروع به نِوشتنْ می کُنیم ، به آسانی سایه ای از پندارنمایان می گرددْ ، انحنایِ تو ، ابتدایِ‌کرشمه استْ و بُغضِ حرف هایِ ممنوعهبه دستِ کودکی سپرده می شوی ؛ قَد کوتاه می کنی و اندازه ات می گیرندگمان می کُنـــم آدم ها را نمی شود انــدازه گرفتْ ؛ سِوایِ مقدّمه ی مِــــتر.خالِـــــــصانگی شان اندازه شُمار نــــــیست ، انگـــــــشت شمار هــــست قلم : ناخالصی ای نداری ، سرتاپــا استخوانْ ، نَحیفِ نجیبْ ؛ صاحبْ هُـــنرْهُــــــنر داری در جُرعه جُرعه نوشیدنِ کلمات  و هَـــــــضم کردنــــشانْ.به دســـتِ بزرگی سپرده می شوی و بی راهـــه را راهوار ؛ چــه نَجیبیچِـــــرا که حَــ مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک...ادامه مطلب
ما را در سایت مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک دنبال می کنید

برچسب : کتاب چراغها را من خاموش میکنم,دانلود کتاب ها رایگان,کتاب روانشناسی رابطه ها, نویسنده : 4medadekuchak4 بازدید : 55 تاريخ : شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 20:45

به نامِ خدایی که در این نزدیکی ست . مدتی ست خواندن کتاب های مرتبط با محرم را شروع کرده ام،کتاب در این باره  زیاد است و جای هیچ شک و شبهه ای نیست که داستان "حسین" محفل ِ عشق است  ، می گویند سخاوت دوستی می آورد و من پایبند به این گفته و معذور از یادآور نشدنِ دیگر کتابهایی که باید قید می شدند ، لاجرم سخاوتم را بر سقای آب و ادب و به جانِ ابوفاضل می بخشم و دوستیِ خالصانه ام را بر همین کتاب با چند سطر به خط می نشینم .و امّا سقای آب و ادب......اینکه صدای آب را بشنوی و جرعه ای ننوشی و در دل بگویی پاره های تن حسین لب تشنه انداین نهایت ادب است.بی جهت نیست که عباس علی ست،سقا را نیز علی لقبش گزارده."سقای آب و ادب"را میتوان هم شعر خواند به سبب استفاده از آرایه های ادبی بی نظیر و هم رمان:که شخصیت عباس را در ده فصل به تصویر کشیده،این کتاب مروری بر مهم ترین وقایع عاشورا که هر ورقش صحبت از عباس است و از زبان نویسنده که آن را به ام البنین تقدیم کرده است.قلمِ سید مهدی شجاعی مانندِ مرهمی ست بر دلهایِ زخم خورده کهخواندنش را به دوستدارانِ و مُریدانِ حسین پیشنهاد می کن مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک...ادامه مطلب
ما را در سایت مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک دنبال می کنید

برچسب : سقای آب و ادب,سقای آب و ادب دانلود,سقاي آب و ادب, نویسنده : 4medadekuchak4 بازدید : 95 تاريخ : شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 20:44

به مادَرم می اندیشمْ ؛ گاهی فراموشَ می کنم زمانی را که ، می گُفت: به فکرِ خودَت باشی .به مادَرم می اندیشم که نگهدارِ روشنی هایم  ، نگهبانِ کتاب هایِ خانگی امْ .به مادرم می اندیشم که جمعِ تبسّم هایشْ باغِ‌سیب بود و انارْ  .به مادرم و شب های پاییز و قصّه هایِ رو سفید ، بازتر می اندیشمْ .هر باره تر به مادر که می اندیشمْ ، چشم ها تَر می شوند از شوق .چه مَشق ها ساز کردیــم  ، دَفترهای چِهل برگ  و بَرگ ها پیش رفتند تا کُجا ! تا آن جا که موضوع زنگ انشا را پای تَخته ی سیا ه :علم بهتر هست یا ثروت .....علم ، ثروتِ معتبریست ، طلاست ، قدرت است علم را با گچِ آبی  آنقدر پررنگ می کردیم که ته مانده اش می ماند برای خط زدنِ ثروتْ .یادِ آن روزگارانْ ،  شاد .این روز ها باید به اندیشه ، بیاندیشیم باید به کتاب ها بیاندیشیم  با آن قالبِ آسمانیِ کوچکشان با آن آبیِِ بُلندشانْ .باید به حوالیِ کتاب ها نیز بیاندیشیم با آن ها ، هم سَفر شویم .باید قَــطره های علم را هم چون قَطره های آب  بنوشیم .بیاییم  کتاب کردار شویم بیاییم  کتابدوست شویم .شاعر نوشت : ویرانه می‌آی مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک...ادامه مطلب
ما را در سایت مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4medadekuchak4 بازدید : 61 تاريخ : شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 20:44